میخوایم داستان شکل گیری یکی از بزرگترین کسب و کارهای اینترنتی یک دهه اخیر و استراتژیهای رقابتیش در مقابل رقبای خیلی بزرگش رو با هم بررسی کنیم.
داستان از عکس زیر شروع شد. نفر سمت راست که میبینید اسمش رجی براون هست. آدمی که توی یه مهمونی ایده جالبی به ذهنش میرسه. رجی و ایوان (نفر سمت چپ) خیلی اهل مهمونی بودن.

اونها توی مهمونیها و جمعهایی که بودن متوجه یک روند مهم شدن. آدمها داشتن توی چتهاشون عکسهایی برای هم میفرستادن که اگر لو میرفت براشون گرون تموم میشد. کاری که به se*ting معروف بود.
حالا فکر کنید اگر میشد برای هر عکس یک تایمر گذاشت و وقتی که زمان این تایمر تموم میشد عکس هم حذف میشد و کسی نمیتونست اون رو ببینه یا با بقیه به اشتراک بذاره.
ایده میلیون دلاری

به نظر ایوان اسپیگل که در اون زمان ۲۰ سال بیشتر نداشت این یک ایده عالی با پتانسیل تبدیل شدن به یک کسب و کار چند میلیون دلاری بود. هرچند که ایوان سخت در اشتباه بود چون این ایده قرار بود تبدیل به یک کسب و کار چند میلیارد دلاری بشه.
ایده رجی براون و ایوان اسپیگل تبدیل شد به اپلیکیشنی به اسم پیکابو.

البته همه چیز اونطور که اونها میخواستن پیش نرفت.
کاربران اولیه مورد هدف پیکابو که دخترها و پسرهای جوان بودن استقبال خوبی از این اپلیکیشن نکردن و در گام اول ایوان و رجی براون حتی نتونستن کاربرهای مورد هدفشون رو هم جذب کنن.
مشکل دیگهای که وجود داشت این بود که رجی براون که وظیفه بازاریابی اپلیکیشن رو بر عهده داشت عملا هیچ کاری نمیکرد و چون ایده اولیه هم از اون بود خودش رو یک جورهایی مالک همه چیز میدونست.

ایوان اسپیگل با یکی از دوستانش که به عنوان برنامهنویس و توسعه دهنده به تیم پیوسته بود صحبت کرد و تصمیم گرفتن که رجی رو از تیم بیرون بندازن و خودشون کارها رو پیش ببرن.
ایوان علاوه برمدیریت تیم و طراحی اپلیکیشن، بازاریابی رو هم برعهده گرفت و پیکابو رو به بلاگرها و رسانههای مختلف معرفی کرد اما باز هم رشد پیکابو به شدت کند بود. هرچند قرار بود همه چیز تغییر کنه.
درست جایی که انتظار نمیرفت

مادر ایوان اسپیگل یک روز پیکابو رو به خواهرزاده نوجوان خودش معرفی کرد و همین موضوع تبدیل به یک اثر پروانهای شد که قرار بود آینده پیکابو رو متحول کنه.
دخترخاله ایوان اسپیگل که اون زمان به مدرسه میرفت مثل خیلی از دانشآموزهای دیگه با مشکل عجیبی روبرو بود و اون هم ممنوعیت استفاده از شبکههای اجتماعی در مدارس بود.
بعد از رونق شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک، به دلیل استفاده بیش از حد دانشآموزها و مختل شدن روند آموزش در کلاس خیلی از مدارس استفاده از شبکههای اجتماعی مطرح رو ممنوع کرده بودن و این دانشآموزها تشنه ابزار جدیدی برای برقراری ارتباط و سرگرم شدن در کلاس بودن. و پیکابو دقیقا همون چیزی بود که بهش نیاز داشتن.

با پیکابو، دانشآموزها میتونستن سر کلاس به هم پیام بدن، در مورد معلمهاشون جوک بسازن و برای هم عکس و فیلم بفرستن و تمام اینها هم در نهایت پاک میشد و هیچ کس نمیفهمید که اونها این کارها رو انجام دادن و از همه اینها مهمتر این بود که معلمها کار با پیکابو رو بلد نبودن.
به همین دلیل رشد پیکابو نه در بین کاربران جوانی که اهل مهمونی رفتن بودن، بلکه بین دانشآموزان نوجوانی که به دنبال راهی برای سرگرم شدن سر کلاسها و استفاده از تکنولوژی که بزرگترها ازش سر در نیارن بود.
با شروع رشد پیکابو، چالشهای تازهای پیدا شد که اگر بهشون بگیم هفت خوان اسپیگل بیراه هم نیست.
چالشهای اسپیگل و مسیر پیش روی پیکابو

اولین چالشی که به وجود اومد این بود که شرکت دیگهای با نام پیکابو از اسپیگل و شرکاش به خاطر استفاده از نام تجاری شکایت کرد و اونها درگیر دادگاه و جلسات و هزینههای بی مورد شدن.
دومین چالش این بود که رجی براون، ایده پرداز و هم موسس این تیم که اسپیگل اخراجش کرده بود، درخواست ۳۰ درصد از سهام پیکابو رو کرد و شکایت دیگهای به شکایت قبلی اضافه کرد.
چالش سوم هم این بود که رشد خیلی بالای پیکابو باعث شد توجه بازیگران بزرگ صنعت شبکههای اجتماعی به این کسب و کار نوپا جذب بشه و در راس اونها فیسبوک قرار داشت.
حالا پیکابو باید همزمان به این سه چالش پاسخ میداد.
همه چیز برای یک نبرد بزرگ آماده میشود

چالش اول از همه سادهتر بود و اسپیگل و مورفی تصمیم گرفتن با تغییر نام و فعالیت با نام جدید این فشار رو از بین ببرن. اونها نام اسنپ چت رو برای ادامه فعالیتهاشون انتخاب کردن که امروز با همین نام شناخته میشن.
چالش دوم هم طی یک توافق محرمانه حل شد. به گفته یک سروی منابع دست اول، اسنپ چت حاضر شد با پرداخت حدود ۱۵۰ میلیون دلار به رجی براون باهاش به توافق برسه و اون هم شکایتش رو پس گرفت.

اما چالش سوم تبدیل به یک نبرد تمام عیار شد که به شدت رو فعالیت اسنپچت و آینده اون تاثیر گذاشت.
مارک زاکربرگ، موسس و مدیر عامل فیسبوک تبدیل به بزرگترین چالش اسنپ چت شد که قراره در قسمت آینده بهش بپردازیم.